شب رادیو جوان با رادیو جوانی ها (5)
علاقه ای به گفتگو با تلوزیون ندارم
در بین مراسم اقای طالبی مسئول سایت منو صدا کردند و من هم چون بیشتر از خود مراسم و برنامه ها مشتاق دیدار عوامل بودم و شعاع 360 درجه ای را دقیقا در کنترل داشتم فورا متوجه قضیه شدم و رفتم پیششون و گفتم بفرمایید: گفتند بریم با شبکه 3 تلوزیون گفتگو کنیم گفتم: نه ببخشید من از این کارها بلد نیستم، در حالی که بلد بودم و میتوانستم گفتگو کنم فقط علاقه ای به این کار نداشتم چون برای من رادیو مهم بود نه تلوزیون و به نظرم وجود خبرنگاری از تلوزیون در این مراسم کاملا بی جا بود. از همین رو از اقای طالبی عذرخواهی کردم و برگشتم
ازشهاب نادری و اقای گلبن ممنونم
در این میان و کمی بعد تر از این بود که من شهاب نادری و اقای گلبن را دیدم رفتم جلو و خودم رو معرفی کردم و انصافا خوب هم تحویل گرفتند مخصوصا جناب اقای گلبن که اصلا انتظار نداشتم منو بشناسند و چه خوب هم شناختند و چه خوب هم تحویل گرفتند و من هم از اینجا از ایشان تشکر میکنم به همه محبت هایی که بهم داشتند.
تنها چیزی از کنترلم خارج شد خود رادیو بود!
رفتم و دوباره در جای خودم نشستم و باز دقیق کل مجموعه را زیر نظر داشتم هم به صحبتهای مجری گوش میکردم و هم رفت و امدهای بخش مهمانهای ویژه را کنترل میکردم و هم رفت و امدهای شنوندگان و مهمانهای عادی را زیر نظر داشتم و هم کیفیت مراسم را کنترل میکردم و حتی خیلی از حرکتهای حاظران در مراسم را زیر نظر داشتم تنها چیزی از کنترلم خارج شد خود رادیو بود! از لحظه ای که از شهرم حرکت کردم به سمت مراسم در این فکر بودم که با خودم رادیو به مراسم ببرم و در خود مراسم هم رادیو گوش بدم و ببینم که پیژه برنامه اختتامیه چگونه پخش میشود و این برام خیلی اهمیت داشت ، متاسفانه بعد از حضور در محل متوجه شدم گوشی برای استفاده از رادیو را با خودم نیاوردم و از این بابت هم بسیار ناراحت شدم
گویندگان متواضع!
در ادامه متوجه شدم یکی از گوینده ها در بین جمعیت حضور یافت و در یک صندلی خالی حدودا چهار پنج صندلی از من دور تر نشست من اول فکر کردم حتما با انهایی که صحبت میکند رفاقت دارد در حالی که اینطوری نبود چون دو سه دقیقه بعد گوینده ی دیگری در جای دیگری رفت و نشست و متوجه شدم گوینده ها میخواهند خودشان را بین جمعیت ببرند و خودشان را با مهمانها همراه کنندولی این اتفاق فقط برای دو گوینده افتاد و گوینده های دیگر یا کار داشتند و یا این که افتخار همراهی ندادند و کلا مجمعه را ترک کردند.
دفتر جشنواره دوم بسته میشود
مراسم میخواست تمام شود و خیلی ها جایزه گرفتند و حاظران و مهمانها هم فقط کف زدند و هورا کشیدند و شادی کردند ولی در دقایق اخر کم کم مهمانانی که صندلی خالی کاندید را پر کرده بودند در حال ترک سالن بودند ولی مجری داشت صحبت میکرد این صحنه دقیقا شبیه صحنه خارج شدن تماشاچیان هوادار تیم بازنده در بازی فوتبال بود! مجری میگفت هنوز مراسم تمام نشده ولی مهمانها در حال ترک مراسم بودند مجری گفت هنوز بخشهایی از مراسم مانده و برای دقایقی هم بایستید که تقریبا نصف جمعیت رفته بودند و این معلوم میکرد که یا مراسم جذاب نبود و یا این که بعضی ها ناراضی بودند و نصف دیگر جمعیت نظارگر عکس یادگاری انتخاب شدگان دومین جشنواره جوان و رادیو (جوانه) بودند عکس ها هم گرفته شد و دفتر جشنواره بسته شد.
از اخرین نفراتی بودم که محل را ترک میکردم
همه در حال ترک محل بودند ولی من هنوز جای خودم نشسته بودم ، درست است که انتخابم نکرده بودند و شاید ناراحت هم بودم ولی دوست نداشتم و نمیخواستم مراسم تمام بشود نشستم و به مهمانهایی که مراسم را ترک میکردند نگاه کردم. بعضی ها فرصت را غنیمت شمردند تا عکس بگیرند و امضا بگیرند و بعضی ها هم دوستان خودشان را پیدا کرده بودند و داشتند با هم صحبت میکردند ولی من تنها بودم
بلاخره بلند شدم و حرکت کردم به سمت بیرون و چند نفر از دوستانی را که در همون محل با هم اشنا شدیم را دیدم و بعد با هم خداحافضی کردیم و امدیم بیرون که درست در کنار درب اصلی سالن دوباره اجرای خانم پرسون را دیدم و بعد گفتگوی چند منتخب را هم دیدم ولی اصلا برام جذاب نبود و ان هم طبیعی بود چون منتخب نشده بودم.
دیدار با شنوندگان خاص رادیو جوان
از کنار آنها خیلی بی تفاوت عقب تر رفتم و در این لحظه بود که دوباره تعدای از شنونده ها را دیدم اینبار این شنونده ها شنونده های خاص رادیو بودند رفتم جلو و قبل از این که خودم را معرفی کنم منو شناختند و با چند نفر گفتگو کردیم گفتگویی که برام خیلی مهم هم بود و در ادامه در مورد محل توضیع هدیه و پذیرایی سوال کردم و رفتم تا پذیرایی را بگیرم و در راه حامد مرادیان و فاطمه حمدالهی را دیدم و از این دیدار هم خوشحال بودم.
حضور من در جشنواره از رادیو اعلام شد
حامد مرادیان برای آن شب برنامه اینجا شب نیست را داشت و خودش گفت که در برنامه از حضور من هم خواهد گفت و هنوز آن برنامه را نشنیده ام ولی دوستانی که شنیده اند گفتند که در ان برنامه اسم شهر ما را گفته اند که از میانه هم امده بودند.
ما هم هدیه گرفتیم
از دوستان شنونده ی مشهدی که می شناختمشان در مورد محل تحویل گرفتم هدیه سوال کردم که نشان دادند و رفتم و هدیه را که یک لوح تقدیر و یک کارت هدیه بود گرفتم از کارت هدیه یه این خاطر خوشم آمد که مثل همیشه اسم شبکه محبوبم روش نوشته شده بود و از لوح تقدیر هم خوشم اومد چون اختصاصی برای من نوشته شده بود ولی از نظر ریالی ارزشش به پای لوح تقدیر سال گذشته نمیرسید، لوح تقدیری که سال گذشته گرفتم قیمتش حدود 50 هزار تومان میشد و خیلی زیبا و خیلی با ارزش بود ولی لوح تقدیر امسال ارزشش پایین تر بود اما برای من مهم خود رادیو است و برای همین ارزشش خیلی بالاتر از چیزی است که در بازار یافت میشود.
<< یادداشت قبلی یادداشت بعدی>>
دسته بندی: رادیو ، رسانه ، رادیو جوان ، دومین جشنواره جوانه
نکته: در تاریخ یکشنبه 14 آبان 91 این نوشته به فهرست نوشته های برگزیده در مجله پارسی نامه در بخش های فرهنگی ، اجتماعی ، ارتباطات ، رسانه ، خاطره ، روزنوشت افزوده شده است.
مطالب مرتبط: مراسم اختتامیه جشنواره رادیو جوان ، مراسم اختامیه جشنواره جوانه ، اختتامیه دومین جشنواره جوان و رادیو (جوانه) ، اختتامیه دومین جشنواره جوانه ، اختتامیه جشنواره جوانه ، نتایج جشنواره جوانه ، اسامی برندگان جشنواره جوانه
جدول پخش رادیو جوان در مهر1392
نمایش دریاقلی سورانی در رادیو جوان
سهم شنوندگان در برنامه سازی رادیویی
انتخاب موضوع در یک برنامه رادیویی
امام زمان مربی فوتبال میشود!
رادیو جوان شادتر میشود
رادیو خانواده
چالشهای رسانهای یا نگاه آینده نگارانه به رسانه ها
طرح ایمان
گوینده آقا یا خانم!
[عناوین آرشیوشده]
بازدید دیروز: 40
کل بازدید :1281068
اینجا محمودعراقی مینویسد و نقد میکند وگاهی نقل میکند وبه قول یک گوینده خوب گاهی غر هم میزند،میگویداگر این فعالیت در راستای ترویج فرهنگ عاشورا و انتظارفرج و مقابله با جنگ نرم دشمنان اسلام و نظام و به عنوان سرباز سایبری آقا باشد همه اش عبادت است ،عاشق رادیو است،میگوید از دوران کودکی رادیو گوش میداد و کودکی اش روی موج AM گذشت و نمیدانست موج FM هم وجود دارد چون رادیو جیبی اش فقط موج AM را داشت. از سال 84 به صورت اتفاقی موج FM را پیدا کرد و بر اساس کیفیت خوب صدا و کیفیت خوب برنامه ها کلی شگفت زده شد و رادیو جوان را پیدا کرد.از آن زمان به بعد تمام وقت شنونده شبکه رادیویی جوان شد و در یکم اسفندماه سال 1390 به عنوان شنونده منتخب رادیو جوان معرفی شد و در 28 خردادسال 1391 افتخار داشت سایت رادیو جوان را افتتاح کند، میگوید رادیو تنها رسانه ای است که به مخاطب احترام میگذارد ،گاهی وقت ها به آینده ی رادیو خوش بین نمی شود و میگوید ممکن است رادیو در دنیای دیجیتال آینده گم شود، علیرغم تصور خیلی ها اصلا علاقه ای به کار در رادیو ندارد چون معتقد است شنونده حرفه ای رادیو بودن و کارمندرادیو جدا از یکدیگر هستند،اما اگر روزی چرخه روزگار چرخید و افتاد وسط رادیو دوست دارد سردبیر باشدمیگوید هدف(به کسر ف) رادیو قرآن و معارف است ، معتقد است رادیو جوان هر روز در حال شکوفایی و پیشرفت است، از رادیو جوان فعلا برنامه های چهل تیکه/با من حرف بزن/دوشنبه ها با شما/فکری از جنس بلور/ پلاسما / کافه رادیو/ واژه ها / آهای دلای با وضو/ بعضی از اینجا شب نیست ها / صدای شکفتن / صبح دانش / کسی صدام میزنه / معمولی نیست / من و جوان / یک سبد ترانه / سبقت آزاد / شنیده میشوید / پاتوق شبانه / بند کفشتو محکم کن/ الفبای جوانی/ آتش پنهان / در کوچه آفتاب / آبی تر ازسپید را دوست دارد و از میان گویندگان آقا، طوفان مهردادیان و از خانمها مریم واعظ پور/ مهرگان سوادکوهی / زهره هاشمی / لاله اکبری / خانم جعفرپور و خانم توکل را اختصاصا دوست دارد و از سردبیرها حامد مرادیان و شهاب نادری و مجتبی امیری و نرگس فتحی و وحید یامین پور را دوست دارد
شهرداری آچاچی [1]
چی بپزم؟
روشنگری [2]
سهبا [4]
رصد خبری [8]
اخبار و تحلیل [1]
شرکت ثمین گستر کارمانیا [4]
شبکه بهداشت و درمان میانه [4]
دانشگاه علوم پزشکی آذربایجان شرقی [3]
مدیریت منابع انسانی [4]
آرشیو اخبار استانداری [19]
ثبت نام آتشنشانی [6]
رادیو دیروز [6]
کتابخانه دیجیتال [26]
[آرشیو(56)]
زمستان 91
پاییز 91
تابستان 91
بهار 91
زمستان 90
پاییز 90
تابستان 90
بهار 90
زمستان 89
پاییز 89
تابستان 89
بهار 89
زمستان 88
پاییز 88
تابستان 88
بهار 88
زمستان 87
پاییز 87
تابستان 87
بهار 87
زمستان 86